سنگ ها، راهی زیبا برای رسیدن به آرامش طبیعت
به گوهرآرا خوش آمديد

سنگ جادویی باران ساز

سنگ جادویی باران ساز

سنگ جادویی باران ساز

فریزر J.G.Fraser در تألیف عظیم خود، «شاخ زرّین Golden Bough» در بحث از «تنظیم کردن جادویی هوا» که بر مبانی chomeopachic magic یا جادوی تقلیدی استوار است، به موضوع« در اختیار درآوردن جادویی باران» پرداخته و نوشته است:« کسانی بر این باور بودند که سنگ هنگامی که در آب گذاشته شد یا آب بر آن پاشیده شد، یا به تأثیرهای دیگر، خاصیّت باران زایی دارد.» او مثالهای بسیار در این باره از گوشه و کنار جهان یاد کرده است. اما درباره افسونگری جَدَه که میان ترکها و مغولها که آئین شَمَنی داشتند دیرزمانی رایج بود، کمتر سخن گفته شده است(3). گذشته از این، به واقع می توان گفت که این بهترین نمونه تنظیم جادویی هوا است.

کلمه جَدَه/ یَدَه که از زبان مغولی و در اصل از ترکی آمده، نه فقط در روزگار امپراتوری مغولان که چنگیزخان بنیاد نهاد، به صورت یَده/ یَدَ در میان اقوام و طوایف ترک و مغول رایج شد، بلکه در میان چینیان، ایرانیان، اعراب و حتی اروپائیان به کار می رفت. اینکه مغول ها برای پیروزی یافتن در جنگ های کشور گشایانه خود بارها به افسونگری جَده دست می زدند، امر شناخته شده ای است که کتب تألیف شده در شرق و غرب در آن روزگار به آن اشاره دارد.

یَد yad و یات yat ترکی که اصل کلمه جَدَه است، به معنی « افسونِ‌ باران خواندن» بود(4). اما می بینیم که با گذشت زمان با کلمه های «سنگی که باران می آورد»jada Cilan(mo)(مغولی)، yada,yede-tas(t)ترکی، سنگِ یَدَ(پ)sang-e yada(p)فارسی، و حجَرُ المطر(ه)hacaru'l-matarعربی به این زبانها آمده است. افسونگری که با این فن آشنا بود یَدَه چی/ یده چی yede-ci,jada-ci خوانده می شد.

درباره افسونگری جَده یا سنگ باران زا، کاترمر Quatremere منابع و اشاره هایی را که در کتابهای تاریخی در اینجا و آنجا یاد شده است زودتر از دیگران جمع آورد و معرفی کرد. در تحقیق های قوم شناسی یا کتاب شناسی و تاریخ زبانشناسی دیگران هم، از آن میان وامبری A.Vambery، لوفر B.Laufer، مارکوارت Marquart، و پلیو P.Peliot، به آن پرداخته شده است. در توضیح تاریخی- زبانشناختی آن در «فرهنگ مشتقّات زبان ترکی» تألیف کلاوسون S.G.Clauson که تازه ترین نوشته در این باره است، شرحی می یابیم(5).

مقاله حاضر مروری در تحقیق های انجام شده در این باره بیش نیست. اما چون نگارنده نتوانست جز کتاب کاترمر و چند نوشته تحقیقی دیگر به مرجع دست اولی دست یابد، بیشتر از منابعی که در فصل« منابع سنگ های جادویی اقوام چادرنشین Yoboku Minzoku sato Shiryo Kaishu در کتاب «تحقیق در تاریخ جوامع چادرنشین»(جلد هفتم، نشر شده در سال 1961)تألیف مرحوم پرفسور دای کِی ایوایی Daikei Iwai نقل شده،‌ بهره برده است.

1- افسونگری جَدَه در«ثبت دیده ها و شنیده های غرب(چین)»


درباره افسونگری جَدَه یا درباره سنگ باران زا شرح هایی چند می یابیم،‌ اما توضیحی آمده در مبحث« رسوم» در شرح دیده ها و شنیده های آسیای میانه تألیف چوُن یوُان71(6) Chunyuan به نام «ثبت دیده ها و شنیده های غرب(چین)»(سال 42 دوره کنریوُ Kenryu، برابر 1777م، مقدمه مؤلف، جلد هفتم)جالب تر از همه است. این شرح نه فقط نسبهً مفصّل و دقیق است، که حاوی اسنادی است در زمینه اسلام آوردن ترکها و مغولها. در این شرح آمده است:

«پاسخ نامه ای که به امپراتور فرستاده شده بود:

«این شیئی مثل سنگ است، و به رنگهای آبی و زرد و سرخ و سفید و سبز و سیاه و گونه گون(یافت می شود). اندازه کوچک و بزرگ دارد. آن را از شکم گاو و اسب می گیرند، و نیز از پشت سوسمار زنده و سرِ خوک بیابانی. سنگ هایی که از شکم (چارپایان) می گیرند بهترین است. مسلمانان هنگامی که از خدا التماس باران دارند، شاخ بید به این سنگ می بندند و آن را در آب پاک می گذارند، و باران می بارد. چون در خواهند که باد بروَزَد، کیسه بزرگ بر دُم اسب می بندند، و چون خواهش سایه(میغ؟)دارند کیسه ای کوچک به دم اسب می نهند. بدینسان، برای هر درخواستی باید آن را در جایی دیگر بنهند تا کارگر شود. مسلمانان و مردمِ... در فصل تابستان برای ایمن ماندن از گرما به هنگام سفر این افسون را به کار می برند...»

این شرح با آنکه جاهایی از آن مبهم است و دریافته نمی شود، اما بخوبی می رسانَد که سنگ جَده در بدن حیوانها درست می شود و بیشتر همان سنگ سرگین bezoar-stone (پادزهر، زهر مهره، پادزهر) است، و طرز استفاده از این سنگ و افسون آن در طلب باران یا باد یا ابر تفاوت می کرد، و هم مغولان چادرنشین که به آیین لاما عقیده داشتند و هم ترکان اویغور که مسلمان بودند این شیوه را به کار می بردند. هوُی رِن hui-ren که در این شرح آمده نامی است که اوُیغوران مسلمان را به آن می خواندند و شاید که تورشوته toershute مثل تورهوته toerhute مقلوب تورقوت در آوانویسی این نام به خط چینی است، و ئه لوته e-lute که با دو لفظ با قرائت نزدیک به هم آوانویسی شده است مغولان غربی، همان طایفه قُلماق و طایفه اویرات، را می رساند.

این شرح از دیرباز مورد توجه دانشمندان روس بوده است، و ترجمه های متعدد از آن می یابیم. دانشمندان غرب اروپا در سده نوزده از این ترجمه ها بهره بردند؛ چنانکه وامبری نوشته که از این سندِ «ثبت دیده ها و شنیده های غرب» از طریق فرهنگ ترکی و تاتاری( نشر سالهای 1869 تا 1871) ویراسته بوداگُف استفاده کرده(7)؛ و در حاشیه مدخلِ جَده در «فرهنگ زبان کهن مغول»(نشر سال 1944) ویراسته کوروفسکی نوشته که از اثری درباره زوُنَقاریا از بیچورین Ikinf(Bicurin)نقل شده(8)، اما مضمونش با نوشته «ثبت دیده ها و شنیده های غرب» تقریباً یکی است. شرحی(9)درباره جده در «سفرنامه پکن» تألیف تِماکوفسکی نیز چنین است. پس، این شرح ها بی گمان از «ثبت دیده ها و شنیده های غرب»ترجمه شده یا از مرجع واسطه ای نقل شده است.

گذشته از این، هرچند که قدری اشتباه را در این ترجمه ها ناگزیر بدانیم، نکته ای هست که نمی توان نادیده گرفت. چنانکه وامبری بروشنی نوشته، در نقل از«ثبت دیده ها و شنیده های غرب»، (کلمه مرکب)هویی رِن huiren را، که در اصل به معنی مسلمان است، همان «تَرک»گرفته؛ و از این رو در شرح ترجمه شده آمده که پرداختن به افسونگری جَدَه فقط کار ترک های بیابان نشین غیرمسلمان- یا شمنی-بوده، و این اشتباه است.

به هر روی، از«ثبت دیده ها و شنیده های غرب» برمی آید که در دوره بعد از نیمه سده هیجده مغولهای باختری که چادرنشین و لامایی بودند، و قوم اویغور که زندگی ساکن اختیار کرده و مسلمان بودند، همچنان به جَده که یادگار آیین دشمنی است عقیده داشتند. این نکته زمینه ای خواهد بود که درباره تأثیر آئین شمنی بر اسلام(10)، که کوپرولوُزاده F.Koperluzade به آن اشاره دارد، دوباره تحقیق می شود.

2- اصل افسونگری جَده


ناحیه هایی در شمال کوههای تیان شان Tian shan که پست و بلند بسیار دارد، مانند زوُنقاریا، حوضه رودِ و سمیرچه، علاوه بر سرما به شدت تغییرات هوا معروف است(11). گمان می رود که جَده یا باران خواستن با سنگ جادو در روزگاران گذشته در میان مردم این نواحی پیدا آمده باشد. اینکه میر عزّت الله، مسافر هندی در اوائل سده نوزده، گفته که این افسونگری فقط در نواحی سرد شمال آسیای میانه مؤثر است(12)، این نظر را تأیید می کند.

گذشته از این، در شرح مملکت یوُئه- بان Yueban در مبحث ژیوژوان xiyozhuan در جلد یکصد و دوم کتاب تاریخ بِی وِی Beiwei چنین می یابیم که فرستاده ای که در سال 448م به چین آمد گفت:« در این کشور افسونگر بزرگی هست. هرگاه که طوایفِ روُروُ Ruru به قصد غارت به اینجا تاخته اند، آن افسونگر باران متمادی و برف و باد شدید و سیلاب به وجود آمده و بیست- سی درصد مهاجمان از سرما یخ زده و مرده اند.»(13)این نخستین سند معتبری است که نشان می دهد که در میان چادرنشینان حوزه رودِ ایلی و سمیرچه، جده یا افسونِ‌ باران خواستن با سنگ از قدیم به کار برده می شد. البته محدوده زیست قوم یوُئه- بان معلوم نیست، و حتی نمی دانیم که ترک بودند یا نه. اما نوشته ای در فصل توجوُئه ژوان Tujue zhuan در جلد پنجاهم کتاب تاریخ ژوُئو zhou می گوید که نیشیدوُ Nishidu نیای توجوُئه حالت عجیبی داشت، و بارها باد و باران فرا می خواند. او دو زن داشت، و می گویند که یکی از این دو خدای تابستان و دیگری خدای زمستان بود. این می بایست هنگامی باشد که قوم یوُئه بان هنوز در زوُنقاریا بودند، و پیوستگی نزدیک جَدَه و ترکان را نشان می دهد.

در سده دهم هم ابودُلف(14)عرب که شاعر دربار سامانی در آسیای میانه، که خاندان (حکومتی) اسلامی و ایرانی است، و نیز مسافر( این نواحی) بود، با آنکه این نام را نیاورده گفته است که میان ترکان قماق( از اقوامی که بعد جای خود را به قیچاقان دادند)در ناحیه رود ارتیش جادوی«طلب باران»‌معمول بود(15). محمود کاشغری در میانه سده یازدهم نوشته که دیده است که در زیستگاه قوم ترکِ یغما در ناحیه میان کوههای تیان شان Tian-shan و بخصوص در حوضه رود ایلی Ili و نواحی جنوبی ترِ تیان شان برای فرونشاندن آتش سوزی از این جادو استفاده می شد.(16) کسی که کلمه یَد، یات را، که باید شکل قدیم«جَده» باشد. برای نخستین بار از واژگان زبان این قوم یغما ثبت کرد، همان کاشغری است. این کلمه را مغولان تابع چنگیزخان با مصداق افسونگری آن- چنانکه در میان نایمانهای ترک و دیگر اقوام- گرفتند(17)، و با بالا گرفتن کار مغولان باز در میان اقوام ترک رایج شد.

3- اسلامی شدنِ افسونگری جَدَه


درباره اصل افسونگری جَدَه که ریشه شَمَنی دارد، ترکان و مغولانی که مسلمان شدند تعبیر اسلامی افزودند. برابر این تعبیر سنگ باران زا را نوح نبی به( فرزندش)یافث که نیای بزرگ ترکان و مغولان به شمار می آید، سپرد؛ یا که می گویند که این سنگ را نوح با اجابت درخواست یافث که از خشکسالی در رنج بود به دعا از خدا گرفت. قرار بر این بود که این سنگ به بزرگترین پسر نوح به نام ترک برسد، اما برادر کوچکتر او، گوز، توطئه کرد و آن را در ربود و این سنگ پس از او به اولادش رسید. این چکیده افسانه ای است که میرخواند و مورخان دوره تیموری و نویسندگان دیگر بازگفته اند.(18)

قدیم ترین ذکر این افسانه را، در منابعی که اکنون در دست است، می توانیم در تألیف سده یازدهم در تاریخ گَردیزی پیدا کنیم. مارکوارت بر آنست که در این افسانه وضع روزگاری منعکس است که پیشینیان ترک ها از گوز یا اوغوزها چیره تر بودند(19). البته معلوم نیست که منظور از این اوغوزها قوم اویغور است یا قوم اوغوُر به همان معنی که مورخان مسلمان سده های دهم و یازدهم یاد کرده اند(مثلاً، ترکمن ها که اصل ترکان سلجوقی و ترکان عثمانی از آنهاست). به هر روی، میرخواند که درباره اصل و اسلاف و اخلافِ دو برادر ترک و گوز(در واقع دو شاخه بزرگ اقوام ترک) سخن آورده، به یقین روایت های قدیم را بازگفته است. در روزگار متأخر، ملّا موسی سَیرامی نویسنده تاریخ امنیه(؟)که یکی از منابع محلی درباره شورش مسلمانان شین قیانShinqian در اواخر قرن نوزده است، این را سنگ جَده در اصل از نوح میراث مانده است تأیید می کند. اما وی درباره درگیری میان ترک و گوز که از رئوس مطالب این داستان است سخنی نمی گوید(20). از ساخت این افسانه اسلامی برمی آید که افسونگری جده خود نیز دستخوش تغییر شده است. تا آنجا که تحقیق در متون نشان می دهد، جز سنگ باران زا، افسون هایی که آن را مؤثر و کارساز می انگاشتند دچار تغییر شده است. اکنون افسونِ طلب باران در آیین شمنی که بتوان نمونه آورد فقط افسونی است که شمنیان طایفه تولوس/ تولوز یاد کرده اند، که در مجموعه آثار ادبیات شفاهی طوایف ترک که رُدوانُف جمع آورده منعکس است(21). از سوی دیگر، پالاس Pallas دعاهایِ بودایی را که طوایف قلماق که به آئین لاما درآمدند به نیاز باران و ابر، مه، باد و آفتاب در نیایش بوساتسو Bosatsu(قدیس بودایی) و بودا می خواندند، جمع آورده و نوشته است(22). اما درباره ایلات ترکِ (اویغور) مسلمان فقط یک مرجع داریم که آن یادداشتهای سیفی مسافر ترک آذری سده شانزدهم است، که به نوشته او(در منطقه ای میان تورفان و انتهای پهنه چین، در صحرایی که پیاده چهل روز راه است و کاروانهایی در فصل تابستان آن را درمی نوردند)برای خنک کردن هوا افسونِ جَدَه به کار می برند، و در این وقت سوره «الشمس »قرآن را می خوانند(23).

4- اسلام آوردن ترک و مغول ها، و باز ماندن آثار آئین شَمنی


درباره اسلام آوردن ترکهای آسیای میانه، بارتولد کارکردی را که صوفیان و کارگزاران آنها یعنی دراویش داشتند خوب بررسیده، اما وجود کاهنان را که در این امر اثر داشتند هیچ در نظر نیاورده، و درواقع فقط به تأثیر محتمل ادیان آسمانی مانند مسیحی، بودایی و مانوی- که اثبات آن دشوار است- در جای زمینه رواج اسلام میان ترکهای چادرنشین اهمیت داده است. با این همه او خود می پذیرد که پس از اسلام هم آئین شمنی به صورت بنیادی در حیات معنوی آنها بر جای ماند(24). برای دریافتن چند و چون اسلام آوردن ترک- مغول های بیابانگرد، باید در آئین شمنی جست و جو کرد نه در شریعت اسلام.

پیشتر گادفِری دوُمومبین Gaudefroy-Domombnes یادآور شد:« نظام اسلامی یک قوم هرچه اصطلاحات آنها به کلمات قرآن بیشتر شبیه باشد، اسلامی تر است»(25). زمانی که مردم ترکستان شرقی که از هر دو شهر مقدس اسلام، مکه و مدینه، دور بودند، اما نه فقط با قوم مغول آمیزش زیاد یافته بلکه به وسیله قوم ایرانی هم از سده دهم کم و بیش با اسلام آشنا شده بودند کاملاً اسلام پذیرفتند، میانه قرن شانزدهم بود. اگر ترکان این منطقه، همان اویغوران، اعتقاد اسلامیشان کمرنگ باشد و عنصر غیراسلامی بسیار داشته باشد،(26)هیچ عجیب نیست. افسونگری جَدَه هم از این نمونه است. اما گمان می رود که درباره این موضوع باید تحقیق بیشتری بشود.

می گویند که وجه مشترک ادیان آسیایی التقاطی بودن آنهاست. در آئین شینتوی ژاپن، آئین لامایی تبت، آئین تائویی چین، آئین بودا که در اصل از هند است، مانوی و دین زرتشتی که اصلشان ایرانی است و بخصوص آئین مانی، جز ادیان توحیدی برآمده در آسیا مانند دین یهود و آیین مسیح و اسلام که دنباله این دو است، طبیعت التقاطی کم و بیش پیداست. از آن میان در آئین شمنی که دیرزمانی میان اقوام ترک و مغول برجای بود، این مایه بیشتر نمود دارد. اینکه چینی ها و ژاپنی ها که دارای چنین عقایدی بودند آئین های خارجی مانند بودایی را نسبه براحتی گرفتند و این آئین ها با عقاید بومی تجانس یافت، به همین مایه بود. یادآور می شود که شاید این سخن را نخستین بار لاتوُرِت K.S.latourett گفته باشد. این محقق که اعتقاد مسیحیان در چین را برمی رسید، به دیدن اینکه به مریم و عیسی و پیامبران(دیگر آیین های توحیدی) به تأثیر آئین تائو جنبه الوهیت داده شده است و مردم آنان را می پرستند شگفت زده شد. شاید بتوان دید که چون طوایف ترک و مغول که آئین شمنی داشتند اسلام را پذیرفتند، حداقل در میان عوام، واقعیت اعتقادشان کمتر تغییر کرد. تفکر تاریخی افسونگری جَدَه وضعِ آن زمان ها را منعکس می کند.

پی نوشت ها :

1.این نوشته ترجمه ای است از مقاله، به ژاپنی چاپ شده در جشن نامه 60 سالگی والاحضرت میکاسا، با مشخصات زیر:

Mikasa-no-Miya Denka Kanreki Kinen Oriento-gaku Ronshu,Nihon Oriento Gakkai(de).Kodansha,Tokyo,1975.pp.277-83.

2. این ترجمه را که سبک نگارش متن اصلی آن دشوار و فنی و حاوی بسیاری واژگان چینی و دور از ذهن است، دوست گرامیم آقای کینجی ئه اوُرا محقق تاریخ ایران بازنگریسته و معادل درست شماری از کلمه های دشوار بخصوص الفاظ چینی را یافته و سپاسگزارم ساخته است.

3.شاخ زرین Golden Bough تألیف فریزر Fraser، ترجمه تاکاسوُکه ناگاهاشی Takusuke Nagahashi، نشر ایوانامی، 1943، صص 141 تا 166. در اینجا نموده شده است که قوم یاقوت باد را به افسون سنگ در اختیار دارد.

4. شادروان مجتبی مینوی در افزوده های خود بر سیرت جلال الدین منکبرنی نوشته است:« این عمل جادوگری باران و برف آوردن بوسیله سنگ مخصوص را به ترکی یای و به زبان مغولی جَدَه می گفتند، و سنگی که به کار می بردند سنگ پادزهر بوده است...و آن را یِده و جده تاش می خواندند، و کسی را که واقف بر این علم بوده است و این عمل را انجام می داده، یای چی، یَدَه چی، جَده چی می نامیدند»(ترجمه فارسی سیرت جلال الدین منکبرنی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تعلیقات، صص 93-292).

«باور داشت سنگ باران، سنگ جده، سنگ یده(حَجَرالمطر)به ادبیات فارسی راه یافته است...ترکان بر آن باورند که سنگ جَده، یَدَه، یات... را خدای ترکان به نیای نخستین آنان داده است.»(از توضیحات دکتر محمد روشن و مصطفی موسوی بر جامع التواریخ طبع ایشان، تهران، 1373، ص 2128).

5.Cluson,Gerad(sir);An Etymological Dictionary of pre-Thirteenth Century Tukish,Oxford,1972,p.833.

6. در دوره شین یا تسینگ، پسین سلسله امپراتوری چین، گروهی متعلق به لشکر « هفت پرچم» یک رشته کتاب انتشار دادند، و در این رشته نام هر نویسنده با شماره یاد شده است. نام واقعی مؤلف این اثر چوُن یوُان بود.

7. منابع مربوط به سنگ شگفتی انگیز اقوام چادرنشین"Yuboku Minzoku Sato Shiryo Kaishu" تألیف دای کِی ایوایی Daikei Iwai، در سلسله تحقیقات تاریخ جوامع بیابانگرد Yubekushakishi kenkyu، جلد 7، 1961، ص 14.

8.Kowalewski,J.E.;Dictionnarie Mongol-Russe-Francais,Kazan,1849,Tom III,p.2275.

9.Mir Abdoul-Kerim Boukhary;Histoire de l'Asie Centrale,publiee,traduite et annotee par Ch.Schefer,Paris,1876,Appendice,p. 301.

10.Kopruluzade,M.F;Influrnce du Chamanisme Turco-Mongol sur les Orders mystiques Musulmans,Istanbul,1920.

11.در دسترس ترین منبع« سفرنامه ایلی»، نشر فوُیوْ Fuyo، سال 1973( چاپ دوم) است. بنگرید به شرح balicum(ص 136) و liao dun( ص 138)، باب اول آن:« همچون تابستان و همچون زمستان»، و باب پنجم:«از شی هوُ Xi-hu به سوی غرب رفتن و به ایلی رسیدن.»(ص 174 و بعد از آن).

12. ایوایی Iwai، مقاله یاد شده، ص 7.

13. دکتر تویوهاچی فوجیتا این را از افسونگری هایی مغان شمرده، اما پیداست که افسونگری جَده را به جای آن گرفته است. بنگرید به تحقیقات تاریخ مراودات شرق و غرب، جلد ترکستان چین یا Xiyu، نشر اوکا، صص 484 و 485.

14. ابودلف ینبوعی... شاعر و سیّاح و معدن شناس عرب در قرن چهاردهم هـ.ق معاصر ابن الندیم بود، و در دربار امیر نصر دوم سامانی در بخارا رونق یافت. وی همراه هیئتی به چین رفت، و از راه هند باز آمد،‌ و دو رساله درباره سفر خود نوشت؛ یکی در شرح عجایب و معادن شهرهای مختلف. یاقوت حموی در معجم البلدان مکرر از این دو رساله نقل کرده است. واقعیت مسافرت وی به نقاطی که از آنها اسم می برد مورد تردید است.(مصاحب)

15. Marquart,T.;"Uber das Volkstum des Komanen",Ossturkische Dialektstudien,Berlin,1914,s.100,Bem.3.

این در صفحه 25 مقاله یاد شده ایوایی هم نقل شده، اما جایی از آن مبهم است؛ دانسته نیست که اشتباه در ترجمه است یا غلط چاپی.

16.محمود کاشغری، دیوان لغات الترک، آنکارا، 1943، مجلد سوم، صحیفه 3، سطر 19(عبارت عربی، و همان مجلد، صحیفه 159، سطر 8(ترجمه ترکی آن).

17.رشیدالدین فضل الله، جامع التواریخ، به کوشش بهمن کریمی، تهران، 1338، جلد 1، ص 279. در اینجا داستان معروفی نقل شده است که چون طایفه ای از لشکر نایمان از اقوام مغول که با بوُیروُق خان نایمان بودند در جنگ با لشکر چنگیزخان جَدالمیشی کرده بودند تا برف و دمه برآید، آن برف و دمه به ایشان بازگشت.

18.Quatremere,Et.;Histoire des Mongols,Paris,1836,S.423 seqq

19.مارکوارت، اثر یاد شده، ص 37، ت5.

20. ملّا موسی سَیرامی، تاریخ اِمنیه(؟)، قازان، 1905(ویراسته پانتوسُف Pantusov).

21.Chadwick,N.K.and zhirmunsky,V.,Oral Epics Of Central Asia,Cambridge,1969,p.163;Rodlov,v.v.,Proben,Band VII,St.Petesburg,1886,s.241.

22.Pallas,P.S.,SammlungenHistorischer Nechrichten uber die Mogolischen Volkerschaflen,St.Petersburg,1801,II.,S.384-350.

نیز بنگرید به مقاله یاد شده از ایوایی، ص 6.

23.میر عبدالکریم بخاری، تألیف یاد شده، ‌صص 300 و 301.

24.هانه دا، اکیرا؛ تصوّف و اقوام ترک، در گزارش تحقیقات مشترک درباره اسلام آوردن اقوام، مجلد ششم، 1973، صص 105 تا 126.

25.Guadefroy-Demombynes:Les Institutions Musulmanes,Paris,1921,p.17.

26.هانه دا، آکیرا؛ ترکستان شرقی در اواخر دوره مینگ Ming و اوایل دوره تسینگ Tsing، در: مجله تحقیقات تاریخ خاور Toyoshikenkyo، ش 5-7، سال 1942، ص 11.

برابر یادآوری دوست مکرّم، ‌استاد گین پوُ اوچیدا Ginpσ Uchida، گویا پیش از اینان در میان بعضی اقوام مغول هم افسون و جادوی گرداندن وضع هوا( که «از آسمان به افسون در می خواهند» یا «باد و برف فرا می خوانند» یا «سیل می طلبند و جاری می شود» معمول بوده است. بنگرید به کتاب تاریخ لیانگ Liang بخش 52، بابِ‌ رویی رویی Rui-rui، ترجمه ژاپنی در: تاریخ اقوام سوارکار، جلد یکم، نشر هیبوُنشا Heibunsha، سال 1966، ص 261.)


منبع مقاله: رجب زاده، هاشم؛ (1386)، جستارهای ژاپنی در قلمرو ایرانشناسی، تهران، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی، چاپ اول 1386.

گوهرآرا

نويسنده مطلب سنگ جادویی باران ساز

نظرات ( ۰ )
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی